
تو تابستون☀️ امسال با اون گرماي خفه کننده اش توي اتوبوس نشسته بودم.
یه دختر ??کوچولوي٨-٩ ساله هم به خاطر نبود جا دور از مامانش نشسته بود.
رو صندلي ته اتوبوس?،دختر کوچولو روسري اش رو خیلی زیبا با رعایت حجاب همراه
#چادر عربي سرش کرده بود.
خانوم بدحجابي که پیش دختر کوچولو نشسته بود و خودشو باد میزد با افسوس گفت:
(توي این گرما اینا چیه پوشیدي?؟از دست اجبار این مامان باباهاي خشک مقدس…
تو گرمت نمیشه بچه?؟)
همون لحظه اتوبوس ایستاد و باید پیاده میشدیم.
دختر کوچولو گره ي روسري اش رو سفت تر کرد و محکم و با اقتدار گفت:
(چرا گرممه… ولی آتیش? جهنم از تابستون امسال خیلي خیلي گرم تره…)?
دختر کوچولو پیاده شد و اون خانم بدحجاب سخت به فکر فرو رفت..?